تا وقتی که مقاله آثار شوم دیدن عکس و فیلم مستهجن بر صفحه اوّل سایت موعود بر شبکه جهانی اینترنت ظاهر نشده بود، گمان نمیبردم مراجعهکنندگان و خوانندگان آثار موعود اقبال گسترده و قابلتوجّهی به این قبیل مطالب داشته باشند. خواندن یادداشتهای (کامنت) خوانندگان زیر مقاله، نشان میداد که سؤالات بسیاری در ذهن جوانان ما نقش بسته است که نمیتوان از کنار آن به سادگی گذشت؛ از اینجا بود که پرونده گفتوگو از هرزهنگاری و مستهجنپردازی گشوده شد.پر واضح است، وقتی درها را برخود بسته باشیم یا رفتوآمد و نشست و برخاستهایمان را محدود به چند خانواده یا دوست همگن و به قول جوانان امروزی، پاستوریزه و بچّهمثبت کرده باشیم، از آنچه که در فضای بیرونی میگذرد، بیخبر میمانیم، جغرافیای آسیب و ابتلای به آفتها را محدود به جماعتی بزهکار و شهوتران تعریف میکنیم و پی به ژرفا و وسعت واقعهای که بخش بزرگی از پیرامون ما را دربرگرفته، نمیبریم. رواج هرزهنگاری و مستهجنپردازی و ابتلای بخش بزرگی از جامعه مسلمانان در شرق اسلامی به این بلا نیز از همین دست مباحثی است که تا پنجرهها را نگشاییم و با خروج از خلوت امن خودساخته، دردمندانه به کمیت و کیفیت ترویج این آفت ننگریم، پی به جایگاه مسئله و ضرورت پرداختن به آن نمیبریم. آن وقت تازه متوجّه میشویم که تنها راه خلاصی از این آفت مسری و همهگیر، بگیر و ببندهای مقطعی، آن هم با بسیج دادن به نیروهای انتظامی و امثال آن نیست.
هیچ پزشک و درمانگری تا وقتی به نوع بیماری و گستره سرایت و نفوذ آن به اعضا و جوارح پینبرده باشد، قادر به پیچاندن نسخه و معالجه بیمار نخواهد بود.
پیشتر نوشتهام که بیماریها و معضلات فرهنگی به درد دندان شبیه هستند؛ در مراحل اوّلیه، وقتی که تنها نقطه سیاه کوچکی است که بر دندان نشسته، چارهای برایش اندیشیده نمیشود. وقتی در سکوت و بیخبری، سیاهی به ریشه زد و امان از انسان برید، فریادها به آسمان بلند میشود؛ هیهات که دیگر دیر است.
تا اینجا، میخواستم عرض کنم: ابتلای بخش قابلتوجّهی از جامعه، در ردههای مختلف سنّی از کودک تا پیر، به تصاویر و فیلمهای مستهجن و هرزهنگاری منتشر، موضوع و مسئلهای نیست که به ناگهان رخ نموده باشد یا لکّه سیاه کوچکی نیست که امروز بر سطح دندان ما نمودار شده باشد. چنانچه با سهلگیری و فرافکنی با آن مواجه شویم و گمان کنیم با شناسایی چند مصداق بارز، از آلودهشدهها و آلودهکنندهها و حذف آنها، میتوانیم آسوده خاطر به کار و بار عادت شده شبانهروزی مشغول شویم، زهی خیال باطل!
انقلاب جنسی
گفتوگو از ناهنجاریهای جنسی و مناسبات به ابتذال کشیده شده مربوط به آن، به رغم آنکه چونان سونامی از جای خود کنده شده و مرزهای بسیاری را در شرق و غرب عالم درنوردیده، در جوامع شرقی سخت مینماید. بسیاری ترجیح میدهند دربارهاش سکوت کنند یا زیر پوششهایی زیبا، پنهانش سازند؛ امّا واقعیّت این است که باید بیاموزیم که بهترین راه مقابله با هر ناهنجاری و یورش خصمانه، برخورد صمیمانه و صادقانه با آن است.
آنکه وظیفه دیدبانی را در جبهه عهدهدار است، ضرورتاً میبایست در ارائه گزارش مشاهداتش، در جبهه خودی صمیمی و صادق باشد؛ صادق از آنرو که خبر کذب ارائه نکند یا با کوچکنمایی یا بزرگنمایی، باعث فریب فرماندهان خود نشود؛ صمیمانه از آنرو که با ترک اجتهادی بیوجه، خارج از هرگونه سوگیری مغرضانه، در اوّلین فرصت و بیاتلاف وقت، مشاهدات را گزارش نماید تا مجال تصمیمگیری به موقع، سریع و صحیح فراهم آید.
به دو شرط ضروری دیدبان صالح، شجاعت را باید افزود.
تنها مردان زبوناندیش و جبون هستند که به رغم آگاهی از جغرافیای حضور خصم و عِدّه و عُدّه آنان، با وارد کردن ملاحظاتی نامعقول و ناپسند و گاه از روی ترس و حتّی جلب خشنودی و رضایت فرمانده خود، از گزارش صمیمانه و صادقانه مشاهدات، خودداری میورزند. از اینجا، فرماندهان به ناگاه، با یورش و شبیخون روبهرو شده و همه مجال را برای بازدارندگی و عمل به موقع از دست میدهند.
از آنرو ناهنجاریهای جنسی را به سونامی تشبیه کردم که پیش از آنکه جوامع شرقی و سنّتی بدان درگیر و مبتلا شوند، اروپای غربی و آمریکا با آن مواجه بودند. از این واقعه در غرب با عنوان انقلاب جنسی یاد میشود.
پژوهشگران غربی این واقعه را مربوط به تحوّلی تاریخی در مناسبات جنسی دهه پنجاه میلادی در اروپا و آمریکا میشناسند. در این دیگرگونی، حسب شرایط اجتماعی و فرهنگی شکلگرفته، از مباحث و مسائل جنسی تابوزدایی شد. بدین معنی که به صورت گستردهای زمینههای خودمختاری انسانها، بیهیچ مانع و رادع، برای برطرف سازی نیازها و نوع گرایش جنسی فراهم آمد و همه اقتدار نهادهای مذهبی و رسمی، را در هم شکست.
از وجه نظری، اصطلاح انقلاب جنسی، ساخته روانکاوی به نام ویلهلم رایش اتریشی است. وی در سال 1936م. کتابی با عنوان «سکسوالیته در نبرد فرهنگی» نوشت و پس از مهاجرت به «آمریکا»، آن را به زبان انگلیسی و با عنوان «انقلاب جنسی» منتشر ساخت.
فمینیسم، پیشتاز انقلاب جنسی
طیّ دهههای اخیر، پژوهشگران مستقل و مؤسّسات بسیاری درباره پیامدهای این انقلاب جنسی در اروپا و آمریکا پژوهش کرده و آثار بسیاری را منتشر کردهاند. اینان، با گذشت دهها سال از این واقعه، نتایج وحشتناک حاصل را برملا میسازند؛ در حالیکه هیچ نشانی از سلامت اخلاقی در این سرزمین فراخ قابل مشاهده نیست. فروپاشی اخلاقی و انحطاط تمدّنی، سادهترین عبارتی است که درباره نتایج این واقعه میتوان اعلام کرد.
مایکل اسنابور در پایگاه «اینفو وارز» نوشت: آیا انقلاب جنسی نتایج خوبی برای زنان در آمریکا به همراه داشته است؟ به هیچ وجه. در حقیقت با نگاه به واقعیّتهای موجود، مشخّص میشود که انقلاب جنسی، پیامدهای فاجعهباری را برای زنان آمریکا در پی داشته است.
همه همّت پیشتازان این انقلاب جنسی، مصروف آن بوده تا به زنان و دختران، نوعی احساس آزادی در معاشرت و همخوابگی با مردان مختلف را القاء کند.
پس از جنبش فمینیسم1 که اوّلین موجش در اواخر قرن هجدهم میلادی (1792م.) برانگیخته شد و اوّلین بیانیهاش، توسط مری ولستون کرافت در «انگلستان» صادر شد و در موج دوم، توسط آثار سیمون دوبووار و ویرجینا وولف، «فرانسه» را هم درگیر ساخت، انقلاب جنسی بزرگترین نقطهعطف در تاریخ حرکتهای اجتماعی، سیاسی برای باز کردن همه بندوبستها و شکستن همه سنّتها در مناسبات فردی و جمعی زنان قابل شناسایی است.
اگرچه این جنبشها، مقاصد غایی را زیر عباراتی چون احقاق حقوق زنان، رفع ستم و نابرابریهای رواداشته شده بر زنان، پوشیده میدارند و بر ایجاد بسترهای دفاع از حقوق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی زنان پای میفشارند؛ امّا این جنبش در قالب مجموعهای از حرکات و ایدئولوژیها، نمودار شد که تمامی ساختارهای اجتماعی را به چالش کشیده و آنها را دگرگون میساخت. به همین جهت، این دگرگونی به سرعت در همه عرصههای سیاست، هنر، اقتصاد، حقوق و حتّی انسانشناسی و جامعهشناسی نمودار شد. در حقیقت، فمینیسم همه نظم موجود در مناسبات و معاملات فردی و جمعی جوامع سنّتی را به مبارزه طلبید و تا حدود بسیاری بر آن فائق آمد.
عوامل مؤثّر در انقلاب جنسی غرب
آقای نوئل هورنور (Noel Hornor) نویسنده مقاله «غرب و فساد جنسی» مینویسد:
همه چیز آغشته به شهوت و مسائل جنسی شده است. تمدّن جدید و کشورهای غربی، به خصوص ایالات متّحده، الگوی بسیاری از ملّتها حتّی در کنار گذاشتن اخلاق و رو آوردن به مسائل جنسی شدهاند و جدا شدن از اخلاق تا آنجا پیش رفته است که دیگر خوب از بد و رفتار نامناسب بازشناخته نمیشود. جوانان، خانوادهها، اجتماع و ... در فساد غوطهور شدهاند و در چنین شرایطی، پیام خدا برای بازگشت به سلامتی و کسب قدرت اجتماعی توبه است.
مسائل جنسی همه جا را فرا گرفته است... به نظر میرسد که جامعه به واسطه مسائل جنسی اشغال شده است.2
در بررسی مجموعه عوامل مؤثّر در بسط دگرگونی و انقلاب جنسی در غرب و دامنگیر شدن هرزهنگاری، پژوهشگران غربی اینترنت، ماهواره، تلویزیونهای کابلی، فیلمها، سریالها، نشریات، کتب و موسیقی هرزهنگار را در زمره عوامل و ادوات توزیع و نشر این واقعه معرفی میکنند؛ امّا اینها، همه در زمره ادوات و ابزاری قابلشناساییاند که تصاویر و مطالب مستهجن و هرزه را در میان جامعه منتشر میسازند؛ جز این، در کندوکاو عوامل پشت پرده، امّا مؤثّر، پژوهشگران حوزه مطالعات اجتماعی و فرهنگی، انگشت اتّهام را به سوی اشخاص و جماعتی دراز میکنند که به صورت هدفمند و برنامهریزی شده، سعی در نشر آثار هرزه و دامن زدن به انقلاب جنسی کردند.
ویلیام مورجیسون (William Murchison) طیّ مقالهای درباره رابطه جنسی مدرن در ایالات متّحده مینویسد:
در سال 1963م. که من از دانشگاه فارغالتّحصیل شدم، نظم گذشته همچنان پا برجا و سالم به نظر میرسید. در اواسط دهه 70م. این نظم از میان رفته و کاملاً تغییر کرده بود و اساساً متحوّل شده بود. جامعه ما از دخترانی که به دانشگاه میرفتند تا مدرک فوق لیسانس بگیرند، به دخترانی تبدیل شده بود که با هدف رسیدن به روابط جنسی دسته جمعی به دانشگاههای غرب یا مدارس حقوقی پا میگذاشتند. ما از روابط جنسی کنترل شده میان زن و شوهر (روابط جنسی هستهای و متمرکز) به ایدز و بیماریهای مقاربتی رسیدهایم. از ازدواج کردن برای زندگی، به طلاق به عنوان راهی برای زندگی رسیدهایم. از دیدگاهی که سقط جنین را فاجعهای به همراه یک جرم میدانست، به دیدگاهی رسیدهایم که سقط جنین را جزو حقوق بشر و نشانه افتخارآمیز شخصیّت و آزادی میداند و در حقیقت سقط جنین به یک انتخاب بدل شده است.3
یهودیان پرچمدار انقلاب جنسی
پژوهشگران غربی، آلفرد چارلز کینزی4 (1894-1956م.)، زیستشناس و جانورشناس آمریکایی را بنیانگذار رشته مطالعات جنسی و پدر انقلاب جنسی (سکسولوژی مدرن) معرفی میکنند. وی در سال 1947م. «انستیتوی تحقیقات سکس» را در ایالت «ایندینا» راهاندازی کرد. کینزی، با تجربه و تأیید همه آنچه که نزد مردم و در میان همه سنّتها قبیح جلوه میکرد، به فحشا (زنا و لواط) رسمیّت داد و موضوع و مفهوم پورن5 (روسپی و سکس) را تئوریزه کرد و بدان اصالت بخشید. به جز کینزی و نظرات جنجال برانگیزش، از مثلّث شوم، ویلهلم رایش6 (1957 ـ 1897م.) هربرت مارکوزه 7(1979 ـ 1897م.) و پاول کودمن یهودی، به عنوان پرچمداران انقلاب جنسی دهه 60 م. غرب یاد میکنند. اینان، با تئوریزه کردن ناهنجاریهای جنسی، سنّتهای رایج میان مردم را حقیر دانستند و با ممدوح جلوه دادن همه قبایح و زشتیها، باعث ترویج بیبند و باریهای جنسی در جامعه غربی شدند. در واقع، پژوهشهای میدانی (قبیح، ظالمانه و مذموم) کینزی و انتشار آن در میان جامعه، به تئوریهای شیطانی ویلهلم رایش و امثال او وجاهتی بخشید که میتوانست مجوّزی برای قانونی کردن بسیاری از اعمال ناپسند سکسی در جامعه آمریکایی باشد. صدور مجوّز بیش از بیست و پنج میلیون سایت پورن، تأسیس هزاران کلوپ، شبکههای تلویزیونی کابلی پورن، رسمیّت یافتن همجنسبازی، آزاد و قانونی شدن سقط جنین و... تنها بخشی از نتایج تئوریزه شدن فحشا و انقلاب جنسیاند. از همین مسیر و به تدریج، حذف مجازات کیفری و قوانین مرتبط با آن و لیبرالیزه ساختن مجازات کیفری مربوط به مناسبات جنسی، تبدیل به معالجه عمومی منحرفان جنسی و رفع محدودیّتها شد.
در سایه این وقایع، سرمایهداران یهودی، همه امکانات و توان خود را برای ترویج صنعت پورنوگرافی و هرزهنگاری وارد ساختند.
در حال حاضر شهر «لسآنجلس» در ایالات متّحده آمریکا، مرکز تجارت چند میلیارد دلاری صنعت پورنوگرافی (هرزهنگار) است و همه ساله تهیّهکنندگان و دستاندرکاران صنعت پورن آمریکا، طیّ مراسمی در شهر «لاس وگاس» که به جوایز AVN مشهور است، از بهترین تولیدات فیلمهای پورنو، تقدیر و قدردانی میکنند.8
اگر کمی به تاریخچه اوّلین مجلّات و کتابهای مستهجن و به نوعی شهوانی دقّت کنیم، متوجّه خواهیم شد که اکثر نویسندگان این مطالب، در بین سالهای 1940 ـ 1890م. یهودیانی هستند که تازه به آمریکا مهاجرت کرده بودند. حتّی آنها در این امر آنقدر بیاستعداد بودند که پس از مدّتی مجبور شدند برای جذب مخاطب، در کنار نوشتههای خود که اکثراً اوروتیک9 و داستانهای غیراخلاقی بود، عکسهای فوقالعادّه مستهجن را به چاپ برسانند؛ امّا به هر صورت این موضوع با حمایتهای گستردهای ادامه یافت تا اینکه به مرور زمان، یهودیان به دو دسته تولیدکنندگان و عرضهکنندگان محصولات پورنو تبدیل شدند.10
تجربه مدرنیته، گام نخست در انقلاب جنسی
از منظر معلّمی که مطالعات فرهنگی و پژوهش در حوزه تاریخ فرهنگی غرب را وجهه نظر خویش قرار داده است، عرض میکنم: غرب، در سیر تدریجی و تکوینی فرهنگی و تمدّنی خود و تجربه سکولاریسم، لیبرالیسم و مدرنیته تمامعیار، دیر یا زود در حوزه مناسبات و معاملات اجتماعی به این نقطه میرسید و یهودیان، با رویکرد دنیوی، فاسد و تاجرمآب خود به این روند سرعت بخشیدند و باعث شدند تا موریانه انقلاب جنسی با سرعت بیشتری پایههای فرهنگی و اخلاقی ساکنان غرب را مضمحل سازد. این موضع از این حیث اهمّیت دارد که عموم جوامعی که با تأخیر یکصد و اندی ساله بر قطار مدرنیته (یا هر عنوان دیگری، همچون توسعهیافتگی، پیشرفت و...) سوار شدند تا علاج درد عقبماندگی از کاروان تمدّن و پیشرفت (به سبک غربی) را بیاموزند، از این نکته غفلت میورزند که تجربه لغزان و ژلهای شدن مناسبات فرهنگی، مرتبه نخست از نتایج قهری سیر در مدرنتیه و لیبرالیزه شدن جمیع قواعد سنّتی و درهم شکستن همه آنچه که ممدوح و پسندیده جوامع مذهبی است، در مرتبه دیگر آن قرار دارد.
نگارنده تردیدی ندارد که برخی به انکار این دریافت میپردازند.
سربرتافتن از قواعد ممدوح و رحمانی قبیله رحمت (انبیا و اوصیای الهی) و گردن نهادن بر نظامنامه قبیله لعنت (شیطان و اعوان و انصارش در حوزههای فرهنگی و تمدّنی)، دیر یا زود همه اقوام را بر آستان عصیان و گناه به قربانگاه میکشد.
طیّ قریب چهارصدسال گذشته از تاریخ غرب مدرن، حتّی یک جامعه کوچک را نمیتوان سراغ گرفت که در تجربه فرهنگی و تمدّنی غرب، مراحل پیدرپی تجربه شده اروپا و آمریکا را به تجربه ننشسته باشد یا قادر به کنترل تبعات ضروری (و نه عارضی) آن شده باشد.
گوییا، جملگی این اقوام، با استقرار بر ریل تمدّن مدرن در پی غرب، ایستگاه به ایستگاه، پیش میروند؛ امّا از آنجا که برخی اقوام خود را در ایستگاه پانزدهم و ایالات متّحده آمریکا را در ایستگاه بیست و یکم ملاحظه میکنند، خود را مصون از مقتضیات و شرایط در حال تجربه ایستگاه بیست و یکم فرض میکنند و به نکوهش آن، خود را دلخوش میدارند. همه اقوامی که بر ریل این تمدّن سکولار سیر میکنند، سرانجام به دیدار و تجربه آب و هوا و خاک ایستگاههای فرارو نائل خواهند آمد.
از روی انصاف و تنها برای یک مرتبه به قواعد تعریف شده سازمانهای جهانی برای کشورهای طالب توسعهیافتگی یا همان اصطلاح Development نظر کنید و بند به بند مفادّ آن را مرور کنید تا مجال کشف موقعیّت و شماره ایستگاه هر یک از این اقوام را حاصل کنید.
ابتذال، بحران، بنبست و انحطاط تمام عیار حوزههای فرهنگی و تمدّنی، روزی ناگزیر و خودساخته بشر غربی است که با پشت پا زدن به آسمان، سیر در این تاریخ بیخدا را آغاز کرد. سرنوشت همه اقوامی که خود را در آیینه تاریخ غربی میبینند و آینده خود را ذیل تاریخ غرب تعریف میکنند، جز آنچه که غرب بدان نائل آمده است، نخواهد بود.
یک بار دیگر پیام آقای نوئل هورنور، نویسنده مقاله «غررب و فساد جنسی» را مرور میکنیم. او نوشته بود:
... در چنین شرایطی پیام خدا برای بازگشت به سلامتی و کسب قدرت اجتماعی، توبه است.
والسّلام
اسماعیل شفیعی سروستانی
موعود
پینوشتها:
1. واژه فمینیسم و فمینیست برای اوّلین بار در «فرانسه» و «هلند» در سال 1872م. ظاهر شد، «بریتانیا» در 1890م. و «ایالات متّحده» در سال 1910 م. و «فرهنگ انگلیسی آکسفورد» لیست 1894 م. را به عنوان سال ظهور برای اوّلین بار از فمینیست و 1895 م. برای فمینیسم استفاده کردند.
Oxford English Dictionery (2nd ef.) CLaerndon press. 1989
2. سیاحت غرب، شماره 7، به نقل از مجلّه The good News، 2000 م.
3. همان، شماره 17، به نقل از www.looksmart.com.
4. .Alfred Charles Kinsey.
5. Porne.
6. Wilhelm Riich.
7. Herbert Mareuse.
8. ویکی پدیا، دانش نامه آزاد، ذیل عنوان فیلم پورنوگرافی.
9. قبیح و غیراخلاقی.
10. «موجهای جنسی اوّلین ابداع صهیونی»، Semitar.